... فرشتهای را نشان میدهدکه انگار در آستانهی گریختن از چیزی که دائمن اندیشهاش میکند باشد. چشماناش خیره، دهاناش باز و بالهایش گشودهاند. همینگونه است
که فرشتهی تاریخ را تصویر میکنیم. صورتاش برگشته به روی گذشته است. جایی که ما
زنجرهای از رویدادها را میفهمیم، او آن یگانه مصیبتی را میبیند که مدام خرابی
بر خرابی تلانبار میکند و آنها را به پیش پایش پرتاب میکند. فرشته مایل به
ماندن، مرگ را بیدار کردن و ساختن همهی چیزهایی است که درهم کوفتهاند. اما به
داخل طوفانی از بهشت در وزیدن است؛ با چنان خشونتی در بالهای او گیر افتاده است که
فرشته دیگر قادر به بازبستنشان نیست. طوفان مقاومتناپذیر او را به سمت آیندهای
که بر آن پشت کرده پیش میراند، در حالی که تلِ آوارهای جلوی رویش به آسمان سرمیکشند.
این طوفان همانچیزی است که به آن پیشرفت میگوییم.
بنیامین- نهمین تز از «تزهایی در باب فلسفهی تاریخ»
نقاشی "فرشته نو" از پل کِله